سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر آن که خواهى نیستى بارى بدان ننگر که کیستى . [نهج البلاغه]
زمینیان آسمانی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......

خان طومان چیست؟
خان طومان کیست؟!
خان طومان کجاست؟!
لبنان است یا عراق؟
سوریه است یا ...
هر جا که هست، یقینا از دیشب برای من و تو نامی خواهد شد فراموش ناشدنی!
از دیشب که جسته و گریخته اخبار درگیری در شهر خان طومان در حومه جنوبی شهر حلب سوریه را دنبال می کردم، متعجب بودم که چقدر سنگ شده ام!
دیشب که من و تو، راحت زیر نسیم خنک پنکه و کولر خفتیم که داغ نکنیم،
چه داغها که بر چه دلها نشست!
دیشب که من از شدت لذت خواب و رفع خستگی خر و پفم بلند بود
دیشب که بسیاری زیر نم قشنگ باران لذیذانه خفتند، 
کسانی بودند! - بله بودند، چون امروز نیستند دیگر - که زیر باران گلوله تا صبح مقاومت کردند!

از دیشب
چه نوعروسانی که بیوه گشتند
چه کودکان معصومی که یتیم گشتند
چه چشمانی که منتظر بر در نشستند
چه پدر و مادرهایی که برای سلامت بازگشتن فرزند خود، صلوات نذر کردند
و چه بچه هایی که هنگام بازگشت از مدرسه، تصویر پدر خود را بر بالای در خانه خواهند دیدند.

و اینها همه برای این است که ایران نشود سوریه و عراق، ناموسمان به تاراج نرود، دینمان به غارت نرود
کشورمان نشود جولانگاه تروریستهای خارجی داعشی، خاکمان نشود پایگاه جنایتکاران غربی و من و تو و ما.
مثل دیشب، راحت و آسوده در کنار زن و بچه خود بخوابیم، و خیالمان راحت باشد، کسانی هستند که در اوج عشق، از پدر و مادر و زن و فرزند خود بریده اند، تا ما، در امنیت کامل به سر بریم

حال می خواهد بفهمیم یا نفهمیم!
آنها به وظیفه عقلی و شرعی و میهنی خویش عمل می کنند
حتی اینکه عده ای ریشخندشان بزنند و بگویند
ماهی دهها میلیون تومان حقوق می گیرند
ذره ای در ایمان آنها خلل ایجاد نخواهد کرد
درست همچون 8 سال دفاع مقدس

(( حمید داوود آبادی ))



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( پنج شنبه 96/4/29 :: ساعت 10:16 عصر )

»» برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............

ای خلاصه فاطمه و علی!بر ما بتاب که در تیرگی خاک،بی‏ آفتاب یاد تو،پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که می‏تواند در تعریف تو قد راست کند.
امروز خانه محقر علی در آفتاب جمال تو به مرکزیّت عالم شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سال‏ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می‏خورد در قاب جسم خویش حلول خواهد کرد.
بیا ای هم ‏بازی جبرئیل و پیمبر که عشق تو هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان می‏کند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد     فتاد سایه ‏ات سرم دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانه ‏ام سلام می‏فرستمت     سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
می‏گویند:«پایان شب سیه سپید است» و از این‏ رو خورشید تو دوبار متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگر بار بر نیزه ‏های شب زدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید ملائک تبریک ‏گویِ پروردگارِ تو بودند تا ذرات جهان به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛«یاحسین».
خداوند تو را آفرید تا از رعدِ گریه‏ های شبانه علی بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی دریایی به نام حسین را هدیه کند.
هیچ سجاده‏ ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد یا حسین!
خاکِ تو آبروی سجده من است و آب با تولد تو در فرهنگ لغات دلم هم‏ خانواده حسین شد.
آن‏که تو را زیارت کند،هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛چراکه باران مهرِ تو،پوسته سخت دانه دل را می‏شکافد.
یا حسین!از قرن‏های آن سوی تقویم وقتی نوازشِ نور تو در رگ‏هایمان جاری می‏شود چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
حسین،تنها واژه‏ ای است که وقتی زاده شد برخاست؛مثل عطر،وقتی که سرِ مظروف آن را جدا می‏کنند و سرریز می‏شود.
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد،یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی......

تو را باید آن‏قدر نوشت تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق‏ نماهای زمین،به ناتمامِی تو اقرار کنند؛یا حسین!
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم     بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم     به گفت‏ وگوی تو خیزم به جست‏ وجوی تو باشم»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 96/2/10 :: ساعت 6:6 عصر )

»» قیامت بود عاشورا.............

مدتی است از عباس ننوشته ام

چند صباحی است دیگر حس می کنم  درنوشته هایم بوی عطش به مشام نمی رسد.

دلم بهانه گرفته بود که بار دیگر از عباس بنویسم. و این آمد............

"بـــِسّـــمِ رَبِّ الحــُســَیــن"


فـکـرش را بـکـن، مـی‌تـوانـسـت عـَلَـم را روی زمـیـن بـگـذارد..
اَمــان نـامـه را بـردارد..
و چـشـمـانِ اهـلِ خـیـمـه را پـُر از آب کـنـد...
حـتـی مـویـی از سـرِ دسـتـانـش کـم نـمـی‌شـد...!!
آن وقـت فـقـط کــــــــــــربـلا، جـایـی بـه نـامِ بـیـنُ الـحـرمِـیـن کـــم مـی‌داشـت...
امــــّا...
وحـشـت گـرفـتـه بـود، تـمـامِ وجـودِ اعـضـایِ زمـیـن را...
و خــون مــیـگـریـسـت آسـمـان
عـشـق را کـشـتـه بـودنـد...
فـرشـتـگـان گـریـه مـیـکـردنـد...
کـسـی نـبـود صـدایِ کـودکـان را بـشـنـود،
گـریـه شـان را بـبـیـنـد..
آرامـشـان کـنـد،
قـیـامـت بـود... عـــاشـــورا...
صـَّلَ اللهُ عـَلَـیـکَ یـا ابـا عـبـدالله..




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( سه شنبه 95/7/20 :: ساعت 10:43 صبح )

»» نعمت فهم حسین (ع) ..................

 وقتی صدا میزنی نام اباعبداللهرازمین می‌لرزد.
 آسمان گریه می‌کند. دل‌ها آب می‌شود
و صدای مادرش به گوش می‌رسد در میان روضه؛ غریب مادر حسین...!
و خوشا به حال کسی که درک کند اینها را.....
هر کس یک بار آمده درک کرده که حال و هوای این مجلس فرق دارد با هر جایی ......
بوی عطر سیب،
بوی تربت حسین(ع)
 عطر چایی روضه
و رقص شعله شمع دم در ......
تازه بعد از اینکه آمدی ،
سبک شدی و رفتی میفهمی نعمت عشق حسین (ع) را که مفت به ما داده اند!

و شاید هم نفهمیم.........




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 95/7/14 :: ساعت 7:14 عصر )

»» بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 95/5/30 :: ساعت 11:27 عصر )

<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]