سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرکّب دانشمندان با خون شهیدان سنجیده شد، پس بر آن برتری یافت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
زمینیان آسمانی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» رمضان آمد اما...

آرام آرام باز می آیی و من هنوز در حصار نفس خویش گرفتارم

باز هم ندای مناجات سحر گاهی به گوش می رسد و من هنوز نمی توانم با خود خودم هم زبان شوم

نمی دانم چرا در این همه سال به این چند روز امید دارم

گویی باورم شده که مرا در این ماه خواهند بخشید ، گاهی به خودم می گم به چه بهانه ای تو را ببخشد ، به کدامین مناجات و کدام ترک گناه ، به کدام ثواب و کدام عمل خیر

به کدامین لحظه ، به کدامین قطره اشک ، تو که این همه مدت حتی ساعتی اشک نیاز بر چشمانت جاری نشده............



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 86/6/21 :: ساعت 11:52 عصر )

»» دو رکعت عشق

سلام آقا

من همیشه سراغ شما را از طلوع می گیرم . خدا نکند در حوالی غروب گم شده باشی.

امشب می خواهم بنویسم آری بنویسم. می خواهم از عقده هایم و از تمام دردهایم بنویسم. امشب چیزی نمی تواند غوغای درونم را خاموش کند غوغایی که از عشق و احساس بر انگیخته شود هیچ گاه خاموش نمی شود مگر با مرهم وصال.

آقا جان

امشب تنهائی ام را با یاد شما آذین می بندم. به خدا دلم برایت تنگ شده است.آقا می دانی؟ من هنوز همان قایق شکسته بادبانم که ساحل نجات را فقط و فقط در روشنایی فانوس وصل تو می بیند و حتی گاهی برای رسیدن به ساحل می گرید. گوش کن صدای گریه هایش را می شنوی؟ صدای ضجه های قلب پاره ام را می گویم.

عزیز دل

می خواهم از تو شعری بسرایم به قامت عشق و استقامت و غمنامه ای از درد سالهای انتظار. می خواهم شعری از عشق با تو بگویم.

یوسف زهرا

سالهاست که گناهانمان نمی گذارد روی چون ماهت را ببینیم. سالهاست که بر پای زائرانت سجده می کنم و با اشک های شفاف قلبم که از دوری ات وضو می سازم و دو رکعت عشق به نیت غربتت می خوانم.

آقا جان

گل اقاقی ای که در گلدان چشمانم کاشته ام خیلی وقت است که دیگر شیرین زبانی نمی کند.

شاپرکی که یک لحظه از قاصدک جدا نمی شد مدتهاست که دیگر با او نیست و از تو برایم نمی گوید. مهتاب مثل گذشته ها  با ماه دمخور نیست خورشید هم با ابرها قهر کرده است.

مهدی جان

به خدا دلم برای آمدنت از ذره هم ذره تر شده . از عبور مداوم جمعه های بی تو دلتنگ شده ام .

آقا بیا ................

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( جمعه 86/6/9 :: ساعت 6:48 عصر )

»» دعوت نامه

تاریخ : 16 شعبان 1428

پیوست : یک دنیا قلب سوخته و چشم منتظر

 

به: محضر فرماندهی کل قوا حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء0

از: سرباز وظیفه محمد از لشکر پیاده عشاق

موضوع: دعوتنامه

با عرض سلام و آرزوی سلامتی احتراماً از حضرتعالی دعوت بعمل می آید جهت افتتاح سد بزرگ (( اشک چشمان عاشقان)) و شرکت در جشن بزرگ خاموش کردن آتش دلهای سوخته و مرهم نهادن بر دردهای شیعیان مجلس ما را غرق در شور و شادی بفرمائید.

مکان: مکه معظمه- جنب کعبه

زمان : صبح جمعه

 به امید دیدار

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( پنج شنبه 86/6/8 :: ساعت 11:31 صبح )

»» وقتی بیایی ...

سلام بر دلهای شکسته

سلام بر سینه های سوخته

سلام بر دستهای خسته

سلام بر آسمان نگاههای بارانی

 سجاده ای بر طپش های دلم می گسترانم . آه که این کلام چقدر زمین گیر است و هوای روزگاران چه دلگیر

(( همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی    چه زیان توراکه من هم برسم به آرزویی ))

مهربان سالار

ما را دریاب که هنوز غار نشین نفس اماره خویشیم.

مولای عزیزم

بی تو خورشید در افق های غم فرو می رود.

بی تو یاسها شکفتن نمی دانند .

بی تو تابوت آرزوها بر شانه لحظه ها سنگینی می کند.

بی تو خستگان و دلسوختگان قدومت می میرند.

 بی تو گل های نرگس  عطر پریشانی و زمزمه زندانی میدهند.

 حال اگرتو بیایی ازطلوع تا غروب ازشفق تا فلق دسته دسته آیه های نور خواهد بود. شکوفه و گل و سرور خواهد بود.

تو اگر بیایی از گرمای نگاهت نرگس های دشت می رویند و دستان خسته ام باغبان نهال عشقت می شوند.

تو اگر بیایی بر هوت زندگی به ظهور لاله ی حضورت آباد می شود. 

تو اگر بیایی اشک غم بر چهره ماتم می میرد و رنگ شادمانی می گیرد.

اینک......

دلسوختگان

ندبه خوانان مولا

هزاران هزار گل نثار بغض گلویتان

بار غم بشوئید و سرود تبریک بخوانید که مولا می آید

 سرور می آید.

به امید جانفشانی در صبح ظهورش (( اللهم عجل لولیک الفرج ))

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 86/6/4 :: ساعت 3:40 عصر )

»» سبز ترین مسا فر

این مطلب رو برای دل اونایی می نویسم که وقتی اسم جمکرون رو می شنوند دلشون تو  قفس سینه بال بال میزنه . این مطلب رو برای اونایی می نویسم که  به من میگن محمد وقتی رفتی جمکرون التماس دعا .امروز کامنت بارون عزیزم رو خوندم یه جوری نوشته بود که نتونستم طاقت بیارم و اومدم نوشتم نوشتم تا بتونم دلشو گره بزنم به کنج زلف یار. 

(( سبز ترین مسافر )) 

 پنجره های آفتاب را باز کرده ایم خیابانها چراغانی شده اند و کاغذهای رنگی آمدنت را خبر می دهند.

تو آنقدر مهربان هستی که بیش از این ما را منتظر نگذاری و بیایی.

چه آهنگ دلپذیری دارد صدای پای تو...... امسال هم در باغ باور ما گلهای نرگس می خندند و این یعنی اینکه شاید تو بیایی و بر لطافت  سرخ گونه گلبرگها آرام آرام قدم بر داری .

صدای طبل عشق می آید. صدای همهمه و شیدایی. صدای نور می آید.

 دیشب خواب دیدم که زخمهای روحم خوب شده است.  تو آمده بودی و باغچه خانه ما پر گل شده بود. تو آمده بودی و کوچه ها سرشار از بال کبوتران شده بود. دنیا چه رنگ قشنگی داشت. تمام خانه ها پر از عشق و پر از شادی بود. چه عشقی در نگاهت بود ای سبز ترین مسافر جهان.

به دور از همه بی وفائیها بیا. ابر ها را پاره کن. زمین و آسمان را دیوانه کن و سبد سبد محبت را به زمینی ها ببخش.

حالا جهان آمدنت را لحظه شماری میکند. حالا همه برایت اسپند دود میکنند. دلها روشن است که بالاخره انتظار به سر میرسد و تو به این سایه های سرد خزان زده پایان می بخشی.

این روزها عطر تو تمام مشام ها را نوازش می دهد. این روزها همه از تو حرف می زنند.راستی وقتی آمدی برای این همه دل مردگی کاری بکن. بیا که انتظارمان از ارتفاع تمام دیوارها عبور کرده است . بیا..........

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 86/5/27 :: ساعت 10:41 عصر )

<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]